کمی قبل از خوشبختی
نویسنده:
انیس لودیگ
مترجم:
منصوره رحیم زاده
امتیاز دهید
کمی قبل از خوشبختی کتابی است که در سال ۲۰۱۳ توانست برندهی جایزهی خانهی مطبوعات فرانسه شود. این کتاب، دومین، مهم ترین و موفق ترین رمان نویسنده معاصر یعنی انیس لودیگ است.
سطر به سطر کتاب کمی قبل از خوشبختی سرشار از احساسی ناب، طنزی لطیف و از همه مهم تر درس هایی برای زندگی است که نگاه خواننده به زندگی را برای همیشه تغییر می دهد. روزنامهی معتبر فیگارو در مورد رمان کمی قبل از خوشبختی چنین می گوید:
کمی قبل از خوشبختی به کتاب های تصنعی که به زور سعی دارند افکار منفی خوانندگانشان را تغییر دهند، شباهتی ندارد. مطالعهی این رمان درست مثل زندگی کردن یک داستان واقعی است.
داستان با اتفاقات عجیب و غریبى پیش میرود.
یک روز پیرمردى که به تازگى همسرش او را ترک کرده وارد فروشگاهى می شود و از دخترک تحویلدار می خواهد تا با او ناهار بخورد. آمیزهاى از خشم و شرم و عصبیت به خواننده تزریق می شود. چیزى نمی گذرد که پیرمرد از دختر جوان که مادر بیست سالهى یک پسر کوچولوى موطلایى است، مى خواهد تا تعطیلاتش را با پیرمرد و پسرش در انگلستان بگذراند.
خواننده از جسارت و شهامت دخترک در پذیرفتن چنین پیشنهادى شوکه مى شود، اما از سویى در دل دعا مى کند دخترک پیشنهاد را بپذیرد تا براى قضاوتش در مورد شخصیت پیرمرد، مهر تاییدى یا دلیل ردى بیابد. این سفر سرآغازِ ماجراهاى کتاب است. ماجراهایى که پیوند مى دهد، پیوندها را مى گسلد و بیم و امید را مى چشاند. درست مثل زندگى!
داستان با یادآورى گاه به گاه این ضرب المثل پیش میرود. ضرب المثلى که امید و ایمان به آیندهى مطلوب را گوشهى ذهن مخاطب سنجاق مى کند و در میان حوادث سخت و رنج آورى که براى کاراکترها پیش مى آید، خواننده را بر آن میدارد تا به آینده خوش بین باشد.
بخشی از کتاب:
فرادى که پولدارند مى گویند پول مهم نیست. در حالیکه پول کمک حال آدم است. اگر پول داشته باشیم مى توانیم یک خط تلفن داشته باشیم تا هروقت پکر بودیم به دوستان مان تلفن کنیم. اگر پول داشته باشیم مى توانیم هرازگاهى غذاهاى خوب بخوریم و مجبور نیستیم بین قفسه ها خم شویم تا از بین مارک هاى بنجلى که پایین قفسه ها در کف زمین ریخته اند، خرید کنیم؛ درست از همان جایى که شب ها جولانگاه سوسک هاست. پول داشتن کمک مى کند که اگر دل مان خواست کمى روى مد باشیم، وگرنه مجبورهیم لباس هاى مد روز را با دو سال تاخیر بپوشیم؛ چون خانم هاى مهربانى که در پول غلت مى زنند، لطف مى کنند و لباس هایى که دل شان را زده به مغازه ى دست دوم فروشى محل مى دهند.
بیشتر
سطر به سطر کتاب کمی قبل از خوشبختی سرشار از احساسی ناب، طنزی لطیف و از همه مهم تر درس هایی برای زندگی است که نگاه خواننده به زندگی را برای همیشه تغییر می دهد. روزنامهی معتبر فیگارو در مورد رمان کمی قبل از خوشبختی چنین می گوید:
کمی قبل از خوشبختی به کتاب های تصنعی که به زور سعی دارند افکار منفی خوانندگانشان را تغییر دهند، شباهتی ندارد. مطالعهی این رمان درست مثل زندگی کردن یک داستان واقعی است.
داستان با اتفاقات عجیب و غریبى پیش میرود.
یک روز پیرمردى که به تازگى همسرش او را ترک کرده وارد فروشگاهى می شود و از دخترک تحویلدار می خواهد تا با او ناهار بخورد. آمیزهاى از خشم و شرم و عصبیت به خواننده تزریق می شود. چیزى نمی گذرد که پیرمرد از دختر جوان که مادر بیست سالهى یک پسر کوچولوى موطلایى است، مى خواهد تا تعطیلاتش را با پیرمرد و پسرش در انگلستان بگذراند.
خواننده از جسارت و شهامت دخترک در پذیرفتن چنین پیشنهادى شوکه مى شود، اما از سویى در دل دعا مى کند دخترک پیشنهاد را بپذیرد تا براى قضاوتش در مورد شخصیت پیرمرد، مهر تاییدى یا دلیل ردى بیابد. این سفر سرآغازِ ماجراهاى کتاب است. ماجراهایى که پیوند مى دهد، پیوندها را مى گسلد و بیم و امید را مى چشاند. درست مثل زندگى!
داستان با یادآورى گاه به گاه این ضرب المثل پیش میرود. ضرب المثلى که امید و ایمان به آیندهى مطلوب را گوشهى ذهن مخاطب سنجاق مى کند و در میان حوادث سخت و رنج آورى که براى کاراکترها پیش مى آید، خواننده را بر آن میدارد تا به آینده خوش بین باشد.
بخشی از کتاب:
فرادى که پولدارند مى گویند پول مهم نیست. در حالیکه پول کمک حال آدم است. اگر پول داشته باشیم مى توانیم یک خط تلفن داشته باشیم تا هروقت پکر بودیم به دوستان مان تلفن کنیم. اگر پول داشته باشیم مى توانیم هرازگاهى غذاهاى خوب بخوریم و مجبور نیستیم بین قفسه ها خم شویم تا از بین مارک هاى بنجلى که پایین قفسه ها در کف زمین ریخته اند، خرید کنیم؛ درست از همان جایى که شب ها جولانگاه سوسک هاست. پول داشتن کمک مى کند که اگر دل مان خواست کمى روى مد باشیم، وگرنه مجبورهیم لباس هاى مد روز را با دو سال تاخیر بپوشیم؛ چون خانم هاى مهربانى که در پول غلت مى زنند، لطف مى کنند و لباس هایى که دل شان را زده به مغازه ى دست دوم فروشى محل مى دهند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کمی قبل از خوشبختی